#فنای _فی الله
پر واضح است که انسان در زندگی در پی پیشرفت، ترقی و رشد و بالندگی طی طریق میکند و اگر روز را به شب میرساند و شب را به سپیده صبح پیوند میزند هدف اصلی و اساسیاش تعالی یافتن بر محور کمال مطلق است. اما گاهی به اشتباه سرابهای واهی را حقیقت ناب میبیند در تمیز و تشخیص عزت ابدی و هدایت ازلی از جاده حقیقت و راستی مطلق دور میشود، لذا خوب است که انسان از وقایع تاریخی آسان گذر نکند و در احوال زمانه قدری تامل نمائید. یکی از این وقایع، جریان غدیر است که خداوند آن را اکمال دین و اتمام نعمت نامید، لذا باید در آن نیک نگریست و تأمل نمود.
اگر آن روز رسول مکرم اسلام(ص) وظیفه داشتند جانشینی و ولایت حضرت امیر (ع) را به سمع و نظر همگان برسانند تا کار رسالت ابتر نماند، امروز بر هر زن و مرد مسلمان فرض است که به جای کوبیدن بر طبل عقب ماندگی و ناامیدی و حسرت که دین تباه شد و مسلمانی به یغما رفت، باید درک کنیم که نه رسیدن به پیشرفت افسانه است و نه دین و دیانت رنگ میبازد و از بین می رود. باید بدانیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم ما میراثدار فرستاده خدا هستیم و اگر از مقام ولایت اطاعت نکنیم حق خلقت را در جاده نسیان و غفلت مظلومانه رها کردهایم.
باید خوب بیندیشیم که ما وارثان حادثه خونبار کربلا و پیروان ختم رسالت و سبط اکبرش هستیم و تمام این حوادث برای رشد و پویایی جامعه انسانی رقم خورده است. باید خوب تدبر کنیم که اگر سالار شهیدان با همه هستیاش به کارزار میرود و نگین خلقت در اواخر عمر شریفش با جسم بیمار و تن تبدار بر منبر خطبه میخواند و سبط اکبرش حضرت امام حسن مجتبی (ع) به ناچار صلح و آشتی با کفر را تجربه میکند برای این است که انسان را به این درک برساند که با عنایات الهی و سرمشق گرفتن از کردار اولیا و بزرگان برای هر مرحله زندگی می توان برنامه ای تدوین کرد و در برابر هرعکس العملی روش و منشی را پیاده نمود، خواه درجنگ باشد و به مذبح شهادت قدم گذارد یا درآخرین لحظات حیاتش بسان ختم نبوت برای روشنگری وهدایت مردم خطبه بخواند و سخنرانی نماید و یا چون تنهاترین سردار، طعم تلخ سکوت را بر روح و جانش بچشاند و این امر میسور نخواهد شد، مگر اینکه آدمی ابتدا خود بفهمد که رشد و رسیدن به سرچشمه تعالی همتی میخواهد که باید آن را در درونش زنده کند و قدرتی میخواهد که باید با توکل به ذات هستی بخش، شکوفایش نماید. و این شکوفایی و رشد برگرفته از اعتماد به نفس ، امیدوار بودن و اتکال به ذات اقدس لم یزلی و وصل شدن به بند دوستی محبوب و فنا شدن در بیکرانه معبود است. اینجاست که فاصلهها در فنای فی الله رنگ می بازد، ناامیدیها رخت میبندد و انسان این موجود خاکی بین خود و خواسته ی الهیش، بین خود و اعتقادش، بین خود و اولیاءاش، و در یک کلام بین خود و خدایش فاصلهای نمیانگارد و بسان همه شهیدان از صدر اسلام تاکنون به وادی قدم میگذارد که همه نور است و سرور، و مانعی برای عبور نمیبیند. این حقیقت انسان رشد یافته است. باشد که اینگونه مشی کنیم.
انشاءالله
یادداشتهایی از :ز- میراحمدی