19 مهر 1404
#مسیحای _من
یالطیف”
سلام مسیحای من
صبح می شود شکوفا می شوم
وبرای آمدنت سر و رویم را مرتب می کنم. وبه خورشید نگاهت جان تازه در رگ های می دود
و خانه را به نم عشق و محبت آب و جارو میکنم.
اسپند عاطفه را در ظرف مهربانی،دلم برایت آماده می کنم ومنتظر میمانم که بیایی و دور سر مبارکت بگردانم و در زغال آتشین بپاشم.
و غروب میشود، تو نمیآیی و در حسرت آمدنت بساط را جمع میکنم و تا آدینه دیگر منتظر میمانم…..
از:ز_میراحمدی