06 خرداد 1396
پنجم ابتدائی بودم آخرای ماه رمضان بود تقریبا تمام روزه هام گرفته بود روز 27ماه رمضان ومادرم برای افطار فامیل رو دعوت کرده بود ومشغول آماده کردند خانه برای مهمان بودمثل هرروز روزه بودم ولی سر صبح جلوی چشم همه رفتم واز زور تشنگی شلنگ آب گرفتم وتا میتونستم…
بیشتر »